عکس های خوشکل و و جالب از بچه ها
برای دیدن عکس بچه های دیدنی و چالب به ادامه مطلب بروید...
عکس های خوشکل و و جالب از بچه ها
برای دیدن عکس بچه های دیدنی و چالب به ادامه مطلب بروید...
عکس زیبا و احساسی از دختر و پسر
تصاویر زیبا و احساسی(emotional) از ذختر و پسر
برای دیدن عکس های بیشتر دختر و پسر به ادامه مطلب مراجعه کنید..
مجموعه کامل از عکس عاشقانه جدید دختر و پسر عاشق
عکس ها دو نفره و عاشقانه با کیفیت بالا هستند.
برای مشاهده تصاویر عاشقانه بیشتر به ادامه مطلب مراجعه کنید...
گالری عکس های عاشقانه و رمانتیک از عروس و داماد
عکس هایی فوق العاده رمانتیک و زیبا
برای مشاهده همه عکس های عاشقانه به ادامه مطلب مراجعه کنید...
گالری عکس عاشقانه دختر و پسر
شما بیشتر تمایل به دیدن چه نوع تصویری دارید؟! غمگین؟ عاشقانه؟ شاد! همه این ها نشان از روحیه شماست! حتی الان فکر کنید با چه کلمه ی کلیدی وارد سایت شده اید و برای چه مشتاق دیدن ادامه مطلب عکس های عاشقانه هستید! تصاویر تاثیر بسیار زیادی در زندگی ما دارند!همیشه شاد و عاشق باشید.
گالری عکس عاشقانه دختر با پسر
مجموعه تصاویر عاشقانه و رمانتیک جدید از دختران و پسران عاشق
مشاهده گالری عکس های عاشقانه در ادامه مطلب...
گالری عکس های عاشقانه و زیبای جدید از عاشقانه های دختروپسر
مشاهده گالری تصاویر عاشقانه در ادامه مطلب...
روزها از پی هم سپری میشوند و من با بغضی سنگین که در گلو دارم ،هر لحظه در انتظار دیدن نور امیدی از سوی تو به پنجره ی خاطراتم چشم دوخته ام ...نیستی و نمیدانی مرور خاطراتت در مقابل چشمان خیس من چقدر زجر آور است...هرروز که می گذرد در پی راهی برای فرار از مرور خاطراتت هستم اما... اما اکنون فهمیده ام که ...
دل نوشته هایی احساسی از جنس تنهایی از درد
هیچوقت نفهمیدم اونی ک دوسش دارمو چ جوری نگه دارم ..؟؟!
وقتی خیلی خیلی خیلی کوچیک بودم شیشه شیرم رو خیلی دوست داشتم برای همین هیچوقت از خودم جداش نمی کردم و همیشه تو دستم بود , اما ی روز از دستم افتاد و شکست .
اونوقت فهمیدم اونی ک دوسش دارمو نباید همش تو دستم بگیرم چون ممکنه از دستم بیفته و بشکنه !
یکم بعد از اون , توت فرنگی رو خیلی دوست داشتم , برای همین ی شب توت فرنگی هامو با ...
بقیه در ادامه مطلب...
خاطرات عاشقانه...
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ
ﻭﻓﺘﯽ ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ ...
ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪ
ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ !!
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ...
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ ...
ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ ...
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ
ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ...
ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ...
ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟
ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ !!!
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ ...
ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ، ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ ...
ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ!!!
ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ ...
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ !!!
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ ...
برای من پیش اومده شما چطور...؟!
شب تو اتاق تو تاریکی منتظر روشن شدن چراغ گوشیت باشی ...
یهو چراغش روشن شه ... قلبت بتپه ....
تاپ ...
تاپ ...
تاپ...
میری برش میداری ...
یعنی اونه ؟؟
رو صفحه میبینی ...
قلبت میشکنه ...
Battery Low ...
وقتی کسی نباشه قلبت رو شارژ کنه ...
چه فرقی میکنه ...
گوشیت خاموش میشه ...
آروم رو تختت کز میکنی ...
وتا خود صبح به خودتو بدبختیهات بد بیراه میگی ...!!!
آره اینجوریه!!!!!!!!!
احساسات یک دختر.......
جملات عاشقانه ی او.....
الان دارم با خودم فکر میکنم اون کسی رو که من بهش دل بستم ،میتونم به دست بیارم،میتونم مال خودم بکنم یا نه؟ می دونی دلم خیلی گرفته،خیلی ازش دلخورم.چون زیاد به من ابراز علاقه نمیکنه.ولی من نمی تونم اینطور باشم،نمیتونم جوابشو ندم،به خدا نمی تونم...ولی میخوام اراده کنم دیگه جواب ندم.الان تنها آرزوم اینه که باهاش.....ولی افسوس که حتی.....هم نمیده..کاش الان حرف های دلمو میفهمید و.....الان تا ده میشمارم اگه داد،یعنی اونم به اندازهی من بیقراره اگه نداد..........شروع میکنم.::
1.........
2............
3..............
4...............
5..................
6.....................
7.........................
8................................
9..................................................
10................................................................................
میدونستم ناامیدم میکنه،می دونستم......دیگه دوسش ندارم............اینو مطمعن باش........................
دل نوشته ها و تصاویری از جنس تنهایی را در ادامه مطلب مشاهده کنید...
دیگه کم کم داره به آخراش نزدیک میشه...
قسمت جدید رمان لحظه های دلواپسی را در ادامه مطلب بخوانید...
قسمت جدید رمان لحظه های دلواپسی را در ادامه مطلب بخوانید...
قسمت آخر رمان لحظه های دلواپسی را در ادامه مطلب بخوانید...
رمان داستانی و عاشقانه رمان لحظه های دلواپسی،قسمت اول
رمانی عاشقانه و زیبا هست
خلاصه داستان رمان:
پارسا پسرعمو والبته پسرخاله ی پروا بعد ازسالها ازخارج به ایران باز می گرده.اوباوجود جوان بودن،یک جراح زبردست وموفقه.پروا دررشته ی پرستاری به تازگی فارغ التحصیل شده ومشغول به کاردربیمارستانه و ازقضا درهمون دیدار اول دلخوری کوچیکی بین این دونفرپیش میاد وهمین باعث میشه پروا حسابی حرص بخوره وبخواد تلافی کنه....
یک رمان عاشقانه ایرانی دیگه با فرمت pdf
مجموعه ای از زیباترین اس ام اس های عاشقانه و جدید
اس عاشقانه
پیامک های عاشقانه مخصوص اونایی که تنهایی دیدن!!!غمگین هستن!!عاشقن!!!
وقتی یه آدم میگه:
sms دوست داشتن عاشقانه ..
عشق لذّتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقهای لطیف و یا جاذبهای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و میتواند در حوزههایی غیر قابل تصور ظهور کند.(ویکیپدیا)
شال گردن گرمم را به گردن سرد احساساتت بینداز ، تحمل این همه سردی احساس سخت است
.
.
.
میتونم بپرسم چه عطری میزنی ؟ بوی خوشبختی میدهی انگار.,.
.
..
اگه زندگیم در یه کاسه آب خلاصه می شد اونو بدرقه راهت می کردم
.
.
.
میدونی وقتی واست پیام نمیدم یعنی چی ؟ یعنی پیامی در حد مرامت ندارم با مرام
بقیه اس ام اس های جدید در ادامه مطلب....
پیامک غمگین جدید اواخر آبان ماه..
امروزه پیامک ها نقش مهمی را در زندگ ما بازی میکنند.با یک اس ام اس ساده با دوستومن قهر میکنیم،و با یک اس ام اس دیگر آشتی!!!!
سایت عاشقانه 98لاو سعی میکند هر روز جدیدترین پیامک هایی را برای شما بگذارد که باعث شود دوستی میان شما عزیزان بیشتر شود.:ی
پس الان میتونی با یه اس ام اس با اونی که قهر هستی آشتی کنی...به همین سادگی.
اس ام اس ها:
میان آن همه الف و ب و مشق دبستان … آنچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود …
.
.
ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ﭼﻪ ﺭﺍﺯﻳﺴﺖ ﺑﻴﻦ ﺩﻝ ﻭ ﺩﺳﺘﻢ !
ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻢ !
.
.
بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب.....
دانلود کتاب رمان قربانی مخصوص موبایل...
خلاصه : مسعود مدیر موفق یک شرکت کامپیوتری در استرالیا با دریافت یک دعوتنامه عجیب راهی ایران می شه . سفری که علاوه بر مرور خاطرات تلخ وشیرین ، پی به راز عجیبی می بره ..
این رمان که توسط سایت عاشقانه ای ام لاو گردآوردی شده و به صورت کتاب مخصوص موبایل درآمده...
دانلود رمان برای گوشی موبایل در ادامه مطلب..........
دانلود رمان همجنس من.......
خلاصه:
داستان در مورد دختریه به اسم مریم
که از بچگی عاشق پسر خاله اش بوده
زمانی که مریم به خواستگارش که اسمش پارساست جواب مثبت میده پسر خاله اش هم ازش خواستگاری می کنه و مریم به اون خواستگار میگه نظرش عوض شده
اما درست روز عقدش یکی از دوستاش میاد و میگه مریم همجنسبازه و مراسم بهم می خوره و پسره ترکش می کنه
مریم هم برای اینکه از این موضوعات یه کم دور باشه ادامه تحصیل میده و از قضا با پارسا همسایه میشه....
دانلود برای:
موبایل جاوا
پی دی اف کامپیوتری(یا موبایل)
کتاب عاشقانه جدید موبایل...
سایت لاودونی کتابی الکترونیکی برای شما دوستان عزیز آماده کرده که شما دوست داران لاودونی بتونین از سایت تمام استفاده روببرین.
در این کتاب که موضوعش جملات عاشقانه هست جدیدترین جملات عاشقانه و احساسی شعری آورده شده..
دانلود کتاب عاشقانه موبایل در ادامه مطلب....
:
:
ادامه مطلب...
این هم قسمت هشتم رمان و معرفی یه لینک منبع واسه خوندن قسمت آخرش...
دوستان میتوانند تمام قسمت های رمان را در اینجا ببینند.
با لبخند از منزل خارج شدم .بسم اللهی گفتم و راهی شدم .بمنزل متین كع رسیدم، تو پله ها مهندس را دیدم كه پایین می آمد ، كت وشلوار كرم ، پیراهن قهوه ای وكراوات شیری قهوه ای، كیفش را به آن دستش داد
· سلام مهندس صبح بخیر
· سلام خانم رادمنش ، صبح شما هم بخیر
و تغییر مسیر داد و با من بالا آمد
· مادرم صبحونه خوردن ولی داروهاشون رو شما بدین
· حالا شدین فرزند صالح .البته اگه ایشون رو بوسیده باشین كه دیگه جاتون تو بهشته.
سری تكان داد ولبخند زد وگفت: پس حتما جام طبقه اول بهشته ، چون ایشون رو بوسیدم ، هم با هم صبحونه خوردیم
· خیلی عالیه خوشحالم كردین .دیشب خوش گذشت؟
· جدا جاتون خالی بود .اونجا یادتون بودم
نگاهی با خجالت به او انداختم و تشكر كردم .در زذیم ووارد اتاق مادر شدیم
· سلام مادر جون .صبحتون بخیر
با لبخند و نگاه عمیقی....
بقیه رمان در ادامه مطلب....
دوستان میتوانند تمام قسمت های رمان را در اینجا ببینند
· شاید خدا منو وسیله كرده تا خودش رو بشما یادآوری كنه
· من كه حالم خوبه خانم، شما به مادر برسین
· اتفاقا بنظر من مادر حالشون خوبه
· یعنی بنده حالم خرابه؟
· شما اون چیزی نیستین كه نشون می دین . دارین تظاهر می كنین، یا شاید هم یه نوع لجبازی با خود یا فرار از واقعیتهاست
· باز روانشناسی؟همون زیر دیپلم استخدام میركدم بهتر بود
لبخند زدیم
·حالا چی شد كه اینطور فكر می كنین؟
·بیشتر از هرچیز ، از رنگ آمیزی اتاقتون فهمیدم . همینطور از قاب عكس خودتون، مادرتون و پدرتون كه سه نفری كنار هم ایستادین .از چهره تون می شه فهمید آدم خوش قلب و مهربونی هستین.
·پس به اتاق منم رفتین؟
·داخل نرفتم ، فقط دو قدم وارد شدم
·خوبه
لبخند زد و...
بقیه رمان در ادامه مطلب...
رمان الهه ناز قسمت ششم
دوستان میتوانند تمام قسمت های رمان را در اینجا ببینند
· وای خانم ،آقا اومدن. صدای بوقشون میاد برعكس امروز چه زود اومدن ساعت یك ونیمه
· نگران نباشین تا برسن داخل ساعت شده دو، وما غذامون رو خوردیم و رفتیم
ثریا از ترسش در رفت .راستش خودم هم نگران بودم كه این هیولای بی شاخ و دم زیبا چه عكس العملی نشان می دهد ، ولی باید مبارزه میكردم و سكوت حاكم بر عمارت را می شكستم . خانم متین از سر میز بلند شد و قصد رفتن كرد .من هم بلند شدم و همراهش از سالن بیرون آمدم كه به مهندس برخوردیم. با حالت تعجب به مادرش چشم دوخته بود .
· سلام مهندس متین
· سلام خانم، سلام مامان
خانم متین سرش را خم كرد
· سلام آقا خسته نباشین
این محبوبه بود كه برای جمع كردن ظرفها با سینی وارد سالن غذاخوری می شد .
· سلام محبوبه.مثل اینكه امروز اینجا خبرهاییه. جشن گرفتین؟
· بله یه كوچیك دوستانه ! جای شما خیلی خالی بود .
سكوت كرد و لبخند ظریفی زد .خوشحال شدم با خانم متین از پله ها بالا رفتیم . خانم متین را به اتاقش بردم و.......
بقیه رمان در ادامه مطلب....
رمان الهه ناز قسمت چهارم
ادامه رمان الهه ناز.....
از اتاق بیرون آمدم و در را بستم دلم بحالش سوخت زنی به این مهربانی، زیبایی، ثروتمندی ، چه دردی به جانش افتاده ، چرا سكوت میكند؟ بالاخره می فهمم .نگاهی به دور و برم كردم همه چیز زیبا بود جز روحیه افسرده صاحبان آنها. از پله ای طرف چپ پایین آمدم . پایین آمدن از آن پله ها ، بی اختیار آدم را مغرور میكرد .
خودم را به ریشخند گرفتم وگفتم: یادت باشه گیتی خانم تو فقط...........
بقیه رمان در ادامه مطلب....
رمان الهه ناز قسمت پنجم
ادامه رمان الهه ناز.....
· با یه پرسش در ضمن ایشون دیگران نیستن مادر شما هستن پاره تنتون هستن
متین دستهایش را لای موهایش كرد و نفسی بیرون داد مادر نگاهی مملو از تحسین به من كرد انگار حرف دو سال را كه در دلش انباشته شده بود من به زبان آورده بودم .
· گویا بجای اینكه شما به من جواب بدین ، باید من بشما جواب پس بدم این وظیفه شماست!
· اومدیم و من تو راه تصادف كردم و هرگز به این خونه نرسیدم . نباید صبحانه و داروهای مادرتون رو بدین؟ از شخصیت شما بعیده مهندس متین ، باورم نمیشه
· خانم من دیرم شده ، ممكنه اجازه بفرمایین
· راجع به این موضوع بعدا میخوام با شما صحبت كنم یعنی حتما لازم می دونم
· پس تا بعد . و رفت و در را بست
خاك بر سرت كنن با این مادر داریت . حاضر بودم بمیرم و.....
بقیه رمان در ادامه مطلب....
تعداد صفحات : 3
دوستان با این ابزار شما میتونید بنر های فلشی که دارید رو به راحتی توی وبتون به نمایش بزارید!فقط کافیه بنر تون رو یه جایی آپلود کنید و آدرس اون رو در قسمت مربوطه وارد کنید!
تمام حقوق این ابزار متعلق به emlove.rzb.ir میباشد!