قهوه ای چشمانت...قهوه ای تلخ نیاز افتاد
و سیگاری که دودش کنم
بر روی تمام فاکینگ هایی
که تو را دود کردند
از جهانم...
آه تصویر دوست داشتنی ِ من
در میان دودهای آبی
و پس مانده ی قهوه ام پیدا شده ای انگار
تا نرفته ای
مرا ببوس و از عشق حرف بزن...
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !